سلام ....
ناز چشمان تو در آینه دیدن دارد
ناز کن ، ناز نگاه تو خریدن دارد
سینه ام بوم سفیدی ست به اندازه ی تو
طرح اندام تو ای دوست کشیدن دارد
خنده ات حال عجیبی ست ، دلم می گیرد
تلخی ات قهوه ی گرمی ست ، چشیدن دارد
خسته ام از سفر و جاده و ساک و چمدان
خسته ام خسته ، دلم شوق رسیدن دارد
ماه من باش که امروز پلنگ دل من
خسته از دست زمین ، قصد پریدن دارد
غزلم هر چه که دارد همه از لطف تو بود
چون تو را در دل خود داشت شنیدن دارد
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 23:11 توسط علیرضا خجو
|
در سرزمین سینه ی من