سلام . بعضی وقتا حتماً آدم باید از دست بده تا بفهمه چی داشته ... تقصیر خودمونه که قدر چیزایی که داریمو نمی دونیم . بعد یه وقت به خودمون میایمو می بینیم باز یهو دیر شده ... تقدیم به یکی از مهربون ترین و دوست داشتنی ترین پدرهایی که می شناختم ( خدایش بیامرزد ) :

 

سرد ، خـاموش ، پر از حسرت بـا هم بودن

روز و شب بسته به زنجـیره ی مــاتم بودن

دل به تصویـر تو بر طاقچه هــا خوش کردن

زیــــر بـــار غـــم تـنـهـــائی خـود خم بودن

تـکیه بـر جــای تـو دادن ، بـه تو اندیشیدن

شــــاهــد مــوی سپـیــد گـل مـریـم بودن

آه و دم ، آه اگـــر بــــاز نـــگـــردد یــک دم

نیست اندوهی از این بیــشتــر : آدم بودن

خانه بی قهقهه ات قهـوه ی تلخیست پدر

سرد ، خاموش ، پر از حسرت با هم بودن ...